من دخترم و توی دانشگاه به یکی از همکلاسی هام علاقهمند شدم و از اونجایی که عادت دارم چیزی که میخوام رو به دست بیارم این موضوع رو با اون درمیان گذاشتم. یه مدت با هم چت میکردیم توی این مدت فهمیدم که اون از تنهایی رنج میبره و تا الان هیچ دختری توی زندگیش نبوده و متاسفانه دچار یکسری مشکلات روحی هست مثل فشار های شدید عصبی. یکم که باهاش حرف زدم متوجه شدم که نیازهای مختلف اون به جنس مخالف جلوی تفکر منطقی اون رو گرفته و تقریبا مطمئن شدم که اون براش خیلی مهم نیست که اون دختر کیه و چه طرز فکری داره صرفا دنبال این هست که یک دختر وارد زندگیش بشه و محرک باشه برای رسیدن به اهدافش یک جور پشتوانه. تا اینکه بر حسب اتفاق اون پسر با دوست من آشنا شد و بهش دلبسته شد. چيزی که مهمه اینه که این پسر به شدت باهوش و هدفمند و هوشمنده اهل تفکر و بررسی و تحلیل موضوعات مختلف. به هیچ عنوان شخیصت منفعل نداره ولی برعکس این پسر، اون دختر هست که به هیچ عنوان منطقی وعاقل نیست هدفمند نیست و اصلا کاری به محیط پیرامون نداره، اهل تعقل و تحلیل نیست، سرخوش و هیجانیه. یعنی به هیچ عنوان وجه مشترک ندارند و جالب اینکه تا حالا همدیگه رو ندیدن ولی این پسر به شدت عاشق دختری شده که تاحالا اون رو ندیده و نکته ای که هست اینه که خود اون پسر به صراحت گفت که عقلش مخالف صددردصدی این رابطس. چیزی که میدونم اینه که این پسر خیلی راحت میتونه جذب بقیه دختر ها بشه و خودش رو دلباخته یک شخص دیگه بکنه. میخواستم بدونم با این شرایط که اون پسر هدفمنده و میدونه که عقلش مخالف این رابطس، به نظرتون چند درصد احتمال وجود داره که اون دو نفر با هم یک رابطه عالی موفق و پایدار داشته باشن؟ و اینکه من خودم رو کنار کشیدم چون فهمیدم اون پسر درحال حاضر دنبال رابطه با یک شخص منطقی و هدفمند نیست صرفا دنبال اینه که با کسی باشه که بیشتر بهش خوش میگذره و اون رو از تنهایی در میاره، میدونم که در حال حاضر اون شخص مناسبی برای من نیست ولی دوست دارم بدونم به نظرتون چه قدر احتمال داره که اون پسر در آینده قید این دختر رو بزنه و به یک رابطه ای فکر کنه که عقلش اون رو قبول داره؟ چه قدر احتمال داره که با وجود مخالفت عقلش یک رابطه جدی با این دختر ایجاد کنه و دنبال کسی نباشه که عقلش اون رو میپذیره؟